توضیحات:
آموزههايي از بهترين شركتهاي ناشناخته جهاني
19صفحه قالب ورد قابل ویرایش
بخشی ازمتن:
تفکر غالب براي تحليل چگونگي شکلگيري و محتواي استراتژي شرکتهاي کوچک و متوسط بر محورهايي استوار است که شکلگيري استراتژي ها را، حاصل انفعال و يا انباشت تدريجي تجربيات مديراني مي پندارند که غالبا مالک شرکتها نيز هستند.
آشکار شدن رهبران بزرگ جهاني در بازارهاي تخصصي کوچک،بازنگري در نگرشهاي مربوط به شرکتهاي کوچک و متوسط را ضروري ساخته است. شرکتهاي کوچک گمنامي وجود دارند که از مفروضات مديريت نوين پيروي نميکنند و در عين حال رهبران پرمنفعت بازارهاي خويش هستند. آنان استراتژي هاي دگرگونهاي را بهکار ميگيرند که مهمترين مشخصه آنها عدم انفعال در برابر محيط است.
مقدمه
در اقتصاد جهاني دانشمحور،نقشي اساسي براي شرکتهاي کوچک و متوسط در نظر گرفته شده است. رقابتپذيري آتي کشورها به توان توليد دانش و بهکارگيري آن بستگي خواهد داشت.اكنون شرکتهاي کوچک و متوسط از جايگاه ويژهاي در عرصه توليد دانش و به کارگيري آن و افزايش توان رقابتپذيري کشورها برخوردار هستند.
در ادبيات مديريت استراتژيک، مکاتب و رويکردهاي گوناگوني ظهور کردهاند که اغلب در فضاي کسبوکارهاي بزرگ توسعه يافتهاند. ويژگيهاي کسبوکارهاي کوچک باعث شده است تا چنين رويکردهايي از کارآمدي مناسبي براي آنان برخوردار نباشند. شرکتهاي کوچک نسخههاي کوچکتر شرکتهاي بزرگ نيستند و از ماهيت متفاوتي برخوردارند. تفاوت ماهوي، کاربرد بسياري از متدولوژي ها و ابزار مناسب شرکتهاي بزرگ را براي شرکتهاي کوچک نامناسب مينمايد.
در بررسي فرايند شکلگيري و محتواي استراتژي هاي شرکتهايي کوچک و متوسط نيز،تفکر غالب بر حول محور استراتژي هايي است که از روي انفعال و تطابق و بر اساس يادگيري تدريجي مالک مديران آشکار ميشوند.
ضرورت بازنگري در نگرشهاي مربوط به شرکتهاي کوچک و متوسط براي بقا و برتري در بازارها با آشکار شدن رهبران بزرگ جهاني در بازارهاي تخصصي کوچک،بيش از پيش احساس ميشود.
در نوشتار حاضر تلاش خواهيم کرد تا اين فرض که شرکتهاي کوچک بايستي از غولها بياموزند را معکوس کرده و نگاهي متفاوت را از استراتژي هاي رقابتي شرکتهاي کوچک و متوسط معرفي کنيم.
مفروضات رايج استراتژي شرکتهاي کوچک و متوسط
بر مطالعه نحوه پيدايش و محتواي اصول رقابتي شرکتهاي کوچک و متوسط مفروضاتي حاکم است که با ظهور دسته جديدي از شرکتهاي گمنام لزوم بازنگري در آنها احساس ميشود. برخي از اين مفروضات به شرح ذيل هستند:
تداوم و بقا مهمتر از رشد: تمرکز اصلي تحقيقات در بررسي تجاري شرکتهاي کوچک بر استراتژي هايي است که «فرايند رشد» را تحت پوشش قرار ميدهند. در اين بررسيها پيشرانههاي رشد شناسايي ميگردند. همچنين مشخص ميشود که چه نوع استراتژي هايي براي رشد توسط شرکتهاي کوچک موفق اتخاذ ميشوند.
به نقل از مجله «فورچون»، دغدغه اغلب کارآفرينان بيش از آنکه تنظيم سازمان باشد،ساختن آن است. براي آنها توسعه، يک وسواس و حتي گاه يک بيماري است که مبتني بر وسواس فکري آنها براي يافتن ثروت و ايجاد يک امپراتوري مورد توجه قرار ميگيرد (1).
استراتژي هايي که به تداوم و بقا شرکت ميانجامند کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و اين در حالي است که «تلاش براي تداوم و بقا» متداولترين اتفاقي است که در تعداد زيادي از شرکتهاي کوچک روي ميدهد (2). از طرفي براي اکثر مالک مديران رشد و توسعه اولويت اصلي محسوب نميشود.
«پيتر دراکر» نيز معتقد است «مزاياي کوچک بودن در حال افزايش است. زماني که نگاه ميکنيد که چه کسي صادر ميکند در مييابيد که شرکتهاي بزرگ نيستند که تنها عالي عمل ميکنند اما به غير از چند شرکت بزرگ تمامي کالاهاي صادراتي در شرکتهاي متوسط ساخته ميشوند که بسيار تخصصي هستند. من فکر ميکنم شرکتهاي بزرگ محو خواهند شد اما من کسبوکارهاي بيشتر و بيشتري را ملاحظه ميکنم که در آن اندازه متوسط شرکتها بسيار بهتر است. تلاش براي بزرگ بودن به سهولت نتايج را پخش ميکند و سودآوري را نابود ميسازد.» (3)
فهرست برخی ازمطالب:
مدیریت استراتژیک- آموزههايي از بهترين شركتهاي ناشناخته جهاني 20 ص_1583557141_38608_7162_1382.zip0.07 MB |