توضیحات:
تحقیق باموضوع زمانبندى مراحل مختلف دعوت پیامبر
41صفحه قالب ورد قابل ویرایش
بخشی ازمتن:
زمانبندى مراحل مختلف دعوت
مهمترين شيوه در اين محور، تعيين زمان دقيق فعاليتهاى تبليغى بر اساس محاسبه شرايط و امكانات موجود است. پيامبر(ص) با الهام از آيات الهى، تبليغ بى وقفه دين را باترتيب زمانى منطقى آغاز نمود و استمرار بخشيد. در مورد مراحل اصلى دعوت پيامبر، ميان سيرهنويسان اندكى اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهى مثل طبرى و ابن هشام همان دومرحله مشهور دعوت نهانى و آشكار مكه را مطرح مىكنند و گروهى نظير يعقوبى به سهمرحله معتقدند؛ يعنى مرحله انذار خويشاوندان را پيش از دعوت علنى، مرحلهاى جدا دانستهاند(1)، كه با توجه به نزول دو آيه جداگانه در باب دعوت عشيره و دعوت همگانى و اقدام مجزاى رسولخدا(ص) براى هر يك، نظريه دوم صحيحتر به نظر مىرسد. بنابراين مراحل اصلى دعوت پيامبر بهويژه در مكه عبارتند از:
1.دعوت مخفى و انفرادى:
فراخواندن يكايك افراد مستعد و اسلام آوردن عدهاى از اصحاب، پس از نزول آيه <قم فانذر» كه بنا به روايتى كه در طبقات ابن سعد ذكرشده، اين دعوت سه سال طول كشيده است.(2) از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:پس از نزول وحى، رسولخدا(ص) سيزده سال در مكه بماند كه سه سال آن با دعوت محتاطانه و پنهانى گذشت و او آشكارا تبليغ نمىكرد تا آن كه خداوند فرمان علنى دعوت را فرمود پس پيامبر دعوت خود آشكارا ادامه داد.(3)نيز به روايت طبرى، حضرت رسول از ابتداى نبوت تا سه سال به طور نهانى دعوت مىكرده است، تا آن كه مأمور به اظهار دعوت شد و آيه <فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ المُشْرِكِينَ»(4) و آيه <وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ»(5) فرود آمدند.(6) درباره فلسفه اين شيوه تبليغى، نويسنده فروغ ابديت مىنويسد:
افراد پخته و عاقل و دانا، همواره در راه نيل به مقاصد خود از همين طريق وارد مىشدند و رهبر عالى قدر اسلام از همين اصل مسلم استفاده نمود و سه سال تمام، بدون شتابزدگى در تبليغ آيين خود مىكوشيد و هر كس را كه از نظر فكر و استعداد، شايسته و آماده مىديد، كيش خود را به او عرضه مىداشت... در ظرف اين سه سال ابداً دست به دعوت عمومى نزد و فقط با افراد، تماسهاى خصوصى برقرار مىكرد.(7)از جمله نتايج اتخاذ اين شيوه اين بود كه <سران قريش، در اين سه سال، كوچكترين جسارتى به پيامبر نمىكردند و همواره ادب و احترام او را نگاه مىداشتند و او نيز ظرف اين مدت از بتان و خدايان آنها آشكارا انتقاد نمىكرد.»(8)
2.مرحله انذار عشيره با نزول آيه أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ :
در اين مرحله كه ميان مرحله دعوت مخفى آشكار واقع گرديد و مدت آن كوتاهتر از دو مرحله ديگر بود، پيامبر(ص) سعى در تشكيل نخستين صف ايمانى و خط دفاعى در مقابل دشمنىهاى روزافزون مشركان لجوج داشت. در اين مرحله، پيامبر با يارى جستن از تعلقات قبيلهاى خويشانش، سعى در جلب حمايت آنان نمود. هرچند اتخاذ اين شيوه در باره خويشاوندان پيامبر توفيق كامل نيافت و تنها دو عضو از آنان به او گرويدند (خديجه و على)، اما اين از اهميت اين شيوه نمىكاهد، بهويژه اين كه در دعوت پيامبران ديگر نيز به كار رفته و موفقيت آميز بوده است. بههرحال تلاشى براى تشكيل هسته مركزى دعوت با حضور گروهى است كه علاوه بر قرابت ايمانى، تعلق نسبى و خونى نيز با صاحب دعوت دارند.
3.مرحله دعوت آشكار و همگانى:
با نزول آيه <فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ المُشْرِكِينَ * إِنّا كَفَيْناكَ المُسْتَهْزِئِينَ»(9)، فرمان دعوت آشكار و تبليغ علنى به پيامبر رسيد و پيامبر و نو مسلمانان مرحله جدىترى از دعوت را آغاز كردند كه قهراً مستلزم درگيرىها و موضعگيرىهاى خصمانه از سوى جامعه بتپرست مكه بود، اما آوازه اسلام و قدرت مسلمانان به حدى رسيده بود كه بتوانند على رغم تهديدها و شكنجهها، نداى توحيد را حداقل به گوش تمام اعضاى جامعه خود برسانند. <علامه جعفر مرتضى» در اين باره مىنويسد:پس از آن كه پيامبر(ص)، بستگان نزديك خود را انذار كرد و پس از انتشار قضيه نبوت در مكه كه قريش، جدى بودن آن را درك كرد و حملههاى خود را عليه آن شروع كرد، خداوند به پيامبر فرمان داد تا دعوت خويش را علنى سازد و حتى از قريش بخواهد كه تسليم پروردگارشان شوند و اسلام را بپذيرند... پس آيه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ نازل گرديد.(10)وى ادامه مىدهد:پس از گذشت سه سال نخست بعثت، مرحله جديد و مهم و دشوارترى كه مرحله علنىشدن دعوت به خداى تعالى است فرا رسيد. اين مرحله ابتدا از يك محيط نسبتاً كوچك آغاز شد.(11)در خصوص چگونگى آغاز دعوت علنى و همگانى، روايات متفاوتى نقل شده است كه مكان و كيفيت آن را با اختلاف بيان مىكند و ما به نقل دو روايت بسنده مىكنيم؛ در تفسير الدر المنثور آمده است:پيامبر بر بالاى كوه صفا ايستاد و قريش را ندا داد. چون اجتماع نمودند چنين فرمود: اگر به شما خبر دهم كه گروهى در پايين كوه بر ضد شما جمع شدهاند آيا مرا تصديق مىكنيد؟ گفتند: آرى، تو پيش ما متهم نيستى و ماهرگز از تو دروغى نشنيدهايم. فرمود: پس شما را به عذاب دردناك هشدار مىدهم... ابولهب برخاست و بانگ بر او زد و گفت: همين امروز بميرى! آيا براى اين امر مردم را گرد آوردهاى؟! مردم از اطراف او پراكنده شدند و خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود: <تَبَّتْ يَدا أبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ.»(12)مطابق روايت فوق، حضرت دعوت علنى را با يك زمينهسازى و اخذ اقرار قبلى بر قبول انذار و سپس با يك انذار صريح شروع كرده كه درس آموز مبلّغان است. مؤلف نورالثقلين نيز مىنويسد:آن حضرت بر بالاى سنگى ايستاد و فرمود: اى گروه قريش! اى خلق عرب! شما را به لااله الا الله و رسالت خويش دعوت مىكنم و به شما فرمان مىدهم كه بتها و شريكها را رهاسازيد و دعوت مرا اجابت نماييد تا مالك تمام عرب شويد و عجم به دين شما درآيد و در بهشت از سلاطين گرديد. مردم او را مورد استهزا قرار دادند و گفتند: پسر عبدالله دچار جن شده اما به خاطر موقعيت ابوطالب اقدامى عليه او نكردند.(13)بر پايه اين روايت، آغاز دعوت همگانى پيامبر بر محور بشارت دادن به نعمتهاى دنيوى واخروى استوار بوده است.
شروع دعوت از خانواده و نزديكان
در ميان همه مردم، بستگان هر مبلّغ پيش از ديگران با پيام دعوت آشنا مىشوند. قرابت قومى نيز باعث نزديكى افكار مىشود. پس امكان اقناع آنان بيش از ديگران وجود دارد. بهعلاوه آن كه، قرآن مسؤوليت هدايت، ارشاد و كمك به خانواده را لازمتر از هدايت و يارى ديگران مىشمرد؛ <قُواْ أنْفُسَكُمْ وَ أهْلِيكُمْ نارَاً.»(14)از اين روست كه نخستين مؤمن به رسالت پيامبر(ص) همسر او خديجه است و دومين، پسر عم و دست پرورده دامان نبى، على بن ابىطالب، كه مسلماً اين قرابت و خويشى، هرگز از ارزش و عمق ايمان آن دو نمىكاهد. اين شيوه ضمن آن كه چتر حمايتى نسبتاً كارسازى را براى پيامبر فراهم مىكند، پاسخگوى برخى از شبههها و انتقادهاى محتمل نيز است.پس از افراد خانواده و بستگان نزديك، نوبت به بستگان و خويشان دورتر مىرسد كه پيامبر در مرحله انذار عشيره به دعوت آنها پرداخت و براى اقناع آنان، تلاشى وسيع صورت داد. عباس زرياب در اين باره مىنويسد:
بنابر آنچه از مجموع روايات مختلف برمىآيد، حضرت، بزرگان قريش را دعوت كرد و از رسالت خود با ايشان سخن گفت و گويا گرچه هيچكدام اين دعوت را نپذيرفتند، اما سخنى درشت نيز به او نگفتند، جز ابولهب عمّ پيغمبر كه خطاب به بنىهاشم گفت: اىپسران عبدالمطلب ! اين زشت است، پيش از آن كه ديگران جلو او را بگيرند، شما جلوش را بگيريد. زيرا اگر در آن وقت كه ديگران بخواهند او را بگيرند، شما او را تسليمكنيد، تن به خوارى دادهايد، و اگر بخواهيد از او پشتيبانى كنيد كشته مىشويد. ابوطالب گفت: به خدا تا زنده هستيم از او پشتيبانى خواهيم كرد.(15)
گسترش دعوت بر اساس شرايط
اين جنبه از بطن دو شيوه گذشته استنباط و استخراج مىشود، بدين ترتيب كه انتقال از يكمرحله و ورود به مرحله ديگر، همواره در تبليغ حكيمانه نبوى بر پايه دلايلى بوده است كه مىتوان ازجمله، به تغيير شرايط، شدت و ضعف دشمنى و عناد مشركان و يا وضعيت خانوادگى و پشتوانه حقوقى رسولخدا اشاره كرد. مبلّغ حكيم وظيفه دارد ضمن حفظ روحيه پشتكار و تلاش بىوقفه و پىگيرى اهداف مقطعى نگاه اصلى را متوجه هدف نهايى گرداند و اين مهم مستلزم اتخاذ شيوههاى انعطافپذير و قابل تغيير در مسير دعوت است.پيامبر بزرگ اسلام، بر اين اساس در هر مقطع با در پيش گرفتن شيوههاى جديد، موجبات گسترش دعوت را فراهم مىآورد؛ آنگاه كه به هيچ روى امكان تبليغ دين نبود، تنها با رفتار موحدانه خود و عبادت حنيفانه و عدم احترام بتها و التزام به فضايل اخلاقى به تبليغ عملى مىپرداخت و آن زمان كه ابلاغ دين به تك تك افراد ميسر شد، به اين كار آغاز كرد، اما اظهار دين ميسر نبود. در مقطع بعد، توانست برخى از مظاهر مسلمانى از جمله طواف و نماز به شيوه مخصوص را در كنار كعبه به نمايش بگذارد. در كتاب سيره رسول الله آمده است:پس از اسلام آوردن عمر بن الخطاب، مسلمانان جرأت يافتند و تكبيرگويان از خانه <ارقم بن ابى الارقم» بيرون آمدند و به طواف كعبه رفتند.(16)آنگاه كه به حمايت حقوقى ابوطالب و حمايت مالى خديجه پشتگرم بود به نيكى از آن بهره برد و چون آنها را از دست داد نوعى هجرت را براى حفظ انجمن نومسلمانان مقرر كرد وبه شِعب پناه آورد كه چنان كه تاريخ مىگويد، استقامت مسلمانان در محاصره اقتصادى شعب ابىطالب تا حدودى مشركان را تحت تأثير قرار داد. زمانى نيز كه خطر همه جانبه، مسلمين را تهديد مىكرد و ناچار شد راه گريزى به بيرون از قلمرو مشركان بيابد، عدهاى از آنان را به حبشه فرستاد. اين اقدام موفق، شناخت كامل پيامبر را از اوضاع پيرامون خود نشانمىدهد.نمونه ديگر را در تغيير سياست تبليغى پيامبر پس از انذار عشيره مىبينيم؛آن حضرت كه در ابتدا مأمور بود به خويشان نزديك وعشيره اقربين خود يعنى خاندانهاى قريش هشدار و انذار دهد، چون سرسختى ايشان را دربرابر اسلام و پافشارى ايشان را بر كفر و ضلال ديد و مرگ ابوطالب، بزرگترين حامى خود را ازدست داد، به فكر تبليغ طوايف و قبايل ديگر عرب افتاد و از نزديكترين قبيله نيرومند و ثروتمند عرب يعنى ثقيف آغاز كرد.(17)پس از نوميدى از ايمان مردم مكه و طايف، در شيوه تبليغى خود تجديد نظر نمود و درصدد بسط دعوت در سرتاسر عربستان و خروج از بن بست محدوده قبايل قريش برآمد. اما اين كار نيز به خاطر هم پيمانىهاى متعدد آنها با قريش و بى ياور بودن رسولخدا(ص)، اقدامى خطرناك به شمار مىرفت. از اين رو پيامبر تصميم گرفت در موسم حج به قبايل مختلف مراجعه كند تا در پناه بنىهاشم و بقيه تازه مسلمانان، تبليغ مؤثرترى انجام دهد.
بر پا نمودن پايگاههاى تبليغى
برپايى محل يا مراكزى براى تبليغ، موجب تمركز بخشيدن به كار دعوت مىشود و از فعاليتهاى پراكنده و بى نتيجه جلوگيرى مىكند. در دعوت رسولخدا(ص)، پايگاههاى پرجاذبهاى براى سازماندهى و هدايت مردم در نظر گرفته شده است. در ابتداى دعوت پنهانى، مشهور است كه خانه <ارقم بن ابى الارقم» نخستين پايگاه دعوت پيامبر اسلام بوده و مسلمانان نخستين، آيين اسلام و آموزشهاى قرآنى را در آنجا فرا گرفتهاند؛پس از آن كه ارقم اسلام آورد و به قول خودش، هفتمين نفرى بود كه ايمان آورده بود، خانه خود را در اختيار حضرت رسول و يارانش قرار داد و عده زيادى در اين خانه اسلام آوردند و حتى اسلام اشخاص در آن، نوعى تاريخ گذارى هم شد... اين خانه در دامنه كوه صفا قرار داشت و به همين جهت، دارالاسلام خوانده شد.(18)پس از آن كه دعوت پيامبر علنى گرديد، مسلمانان تا آنجا كه مىتوانستند از پايگاه تبليغى عمومى مسجدالحرام براى فعاليتهاى ارشادى بهره جستند، مسلماً طواف و نماز و عبادات ديگر مسلمانان در مسجدالحرام با شيوه خاص اسلامى، مىتوانست بيش از هر مكان ديگر به تأثيرگذارى دعوت يارى رساند.در بدو ورود پيامبر به مدينه، مسجد قبا برپا گرديد و مركز دعوت نبوى قرار داده شد، تا آن كه مسجد مدينه به عنوان مهمترين مقر دعوت، به دست با كفايت پيامبر و ياران ساخته شد و منشأ بزرگترين تحولات دينى، سياسى، اجتماعى و علمى و حتى نظامى در جهان گرديد. نكته اساسى در كيفيت و دامنه بهرهبردارى پيامبر از اين پايگاه تبليغى است؛ مركز نشر احكامالهى، قضاوت و داورى، جايگاه وعظ و ارشاد و تعليم و تحقيق، پايگاه آمادگى رزمى و توجيه سياسى، محل تصميمگيرى و شورا، مصلاى جماعت و محل عبادت و اعتكاف درهمه اوقات و سرانجام پناه هر بى پناه. اينها ازجمله كاركردهاى مسجد در زمان رسولخدا(ص) بود.
فهرست برخی ازمطالب:
بخش اول : مرحلهبندى تبليغ وبهرهبردارى از فرصتها و موقعيتها..............................................3
فصل اول: زمانبندى مراحل مختلف دعوت....................................................................................4
1.دعوت مخفى و انفرادى. ............................................................................................................4
2. مرحله انذار عشيره با نزول آيه أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ. .................................................................5
فصل دوم: شروع دعوت از خانواده و نزديكان.................................................................................6
فصل سوم: گسترش دعوت بر اساس شرايط......................................................................................7
فصل چهارم: بر پا نمودن پايگاههاى تبليغى.....................................................................................9
فصل پنجم: هجرت.......................................................................................................................10
فصل ششم: اخذ بيعت از ياران.......................................................................................................11
بخش دوم : مدارا و نرمش در برخورد و معاشرت.........................................................................13
فصل اول:پاسخ آرام به شبههها و تهمتها.....................................................................................14
فصل دوم: مرونت و آسانگيرى در مسايل شخصى.......................................................................15
فصل سوم:ارتباط صميمى با همگان.............................................................................................17
فصل چهارم: تحمل ايذاى مشركان و حتى مسلمانان....................................................................19
بخش سوم: ابراز محبت و جلب اعتماد.................................................................................21
فصل اول: اعطاى بخشش و هديه به افراد و قبايل...................................................................22
فصل دوم: خوشبينى به مؤمنان.............................................................................................22
فصل سوم: عفو و گذشت زايد الوصف..................................................................................23
فصل چهارم: مشورت با مؤمنان.............................................................................................25
فصل پنجم: ترويج فرهنگ اخوت.........................................................................................27
فصل ششم: مواسات و كمك به هر نحو ممكن.......................................................................28
بخش چهارم: هماهنگى با مخاطبان در معيشت...................................................................29
فصل اول: ساده زيستى......................................................................................................30
فصل دوم: پرهيز از تكلّف و تشريفات..................................................................................30
بخش پنجم: ادب و احترام وافر دربرابر مردم...................................................................32
فصل اول: احترام به كودكان............................................................................................33
فصل اول: احترام به همه اقشار و طبقات............................................................................34
پي نوشت ها....................................................................................................................35
منابع وماخذ.....................................................................................................................41
28_1583303644_38343_7162_1754.zip0.05 MB |